گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد شانزدهم
6 . حکم بهتان زدن به اهل بدعت



پرداخت چنین هزینه هایی توصیه شده است . (1) امّا اگر به هر دلیل ، کسی مورد اتّهام قرار گرفت ، مقابله و درگیری با بهتان زننده ، توصیه نشده؛ بلکه باید مطابق ره نمودی که از امام رضا علیه السلام نقل شده، عمل نمود: اِصبِر عَلی بُهتِ السَّفیهِوَ لِلزَّمانِ عَلی خُطوبِهِ وَ دَعِ الجَوابَ تَفَضُّلاًوَکِلِ الظَّلومَ إلی حَسیبِهِ. (2) در برابر بهتان زدن های مردمان نابخردو بر ناملایمات روزگار، شکیبا باش بزرگوارانه از جواب دادن به او در گذرو کار ستمکار را به حسابرسش وا گذار. پاداش شکیبایی بر بهتان، به اندازه ای بزرگ است که در قیامت، موجب می شود کفه حسنات کسانی که در محاسبه اعمال، کم آورده اند، سنگین تر از کفه سیّئات آنها شود و موجب نجاتشان می گردد . (3)

6 . حکم بهتان زدن به اهل بدعتبرخی از احادیث به حسب ظاهر دلالت دارند که به منظور مبارزه با اهل بدعت ، بهتان زدن به آنها ، جایز ، بلکه لازم است . حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله در این باره نقل شده، این است : إذا رَأَیتُم أهلَ الرَّیبِ وَ البِدَعِ مِن بَعدی ، فَأَظهِرُوا البَراءَهَ مِنهُم ، وَ أَکثِروا مِن سَبِّهِم وَ القَولِ فیهِم وَ الوَقیعَهِ ، وَ باهِتوهُم کَی لا یَطمَعوا فِی الفَسادِ فِی الإِسلامِ وَ یَحذَرَهُمُ النّاسُ وَ لا یَتَعَلَّمونَ مِن بِدَعِهِم ، یَکتُبِ اللّهُ لَکُم بِذلِکَ الحَسَناتِ ، وَ یَرفَع لَکُم بِهِ الدَّرَجاتِ فِی الآخِرَهِ . (4) پس از من، هر گاه شکّاکان و بدعت گذاران را دیدید ، از آنان بیزاری نشان دهید و

.

1- .ص 145 ح 54.
2- .ر.ک : ص 142 ح 50 .
3- .ر. ک : ص 143 ح 52 .
4- .الکافی : ج 2 ص 375 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 202 ح 41 .

ص: 100

بسیار به آنان ناسزا گویید و در باره شان بدگویی و افشاگری کنید و آنان را مبهوت [و محکوم ]سازید تا به تباه کردن اسلام، طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر باشند و از بدعت هایشان چیزی نیاموزند . برای این کار ، خداوند برایتان ثواب ها می نویسد و در آخرت بر درجات شما می افزاید . برخی از فقها دلالت این حدیث را بر جواز بهتان زدن به اهل بدعت ، پذیرفته اند. (1) شیخ انصاری رحمه اللهدر توضیح این حدیث می فرماید : جقوله باهتوهمج محمول علی اتّهامهم وسوء الظنّ بهم بما یحرم اتّهام المؤمن به ، بأن یقال : لعلّه زان ، أو سارق ، وکذا إذا زاد ذکر ما لیس فیه من باب المبالغه . ویحتمل إبقاؤه علی ظاهره بتجویز الکذب علیهم لأجل المصلحه ، فإنّ مصلحه تنفیر الخلق عنهم أقوی من مفسده الکذب . (2) [جمله «باهِتُوهُم» که در حدیث فوق آمده،] به این معناست که : آنان را متّهم کنید و به ایشان گمان بد برید، به چیزی که متّهم کردن مؤمن به آن، حرام است. مثلاً گفته شود که : شاید زناکار باشد یا دزد باشد و امثال اینها و بالاتر از اینها که در آن مبالغه نباشد. و احتمال دارد که آن [جمله] را بر ظاهرش ابقا کرد، یعنی این که به خاطر مصلحت ، دروغ بستن بر آنها جایز باشد ؛ زیرا مصلحت دور کردن و رماندن مردم از این گونه افراد، قوی تر از مفسده دروغ است . (3)لیکن علّامه مجلسی رحمه الله در توضیح حدیثِ یاد شده، می گوید : وَ الظاهر أنّ المراد بالمباهته إلزامهم بالحجج القاطعه و جعلهم متحیّرین لا یحیرون جوابا کما قال تعالی : «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» 4 ، ویحتمل أن یکون من البهتان للمصلحه فإنّ کثیرا من المساوی یعدّها أکثر الناس محاسن خصوصا العقائد

.

1- .الدرّ المنضود، گلپایگانی : ج 2 ص 149 .
2- .المکاسب : ج 2 ص 118 .
3- .بقره : آیه 258 .

ص: 101

الباطله ، وَ الأوّل أظهر ، قال الجوهری : بهته بهتا أخذه بغتهً . (1) ظاهرا مراد از «مباهته» ، محکوم کردن آنها با دلایل قاطع است، به طوری که حیران بمانند و از عهده پاسخ بر نیایند ، چنان که خدای متعال می فرماید : «پس آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت ماند» . احتمال هم دارد که به معنای بهتان زدن مصلحتی باشد ؛ زیرا بیشتر مردم، بسیاری از بدی ها و معایب را حسن و خوبی می شمارند ، بویژه عقاید باطل را . وجه اوّل ، ظهور بیشتری دارد . جوهری می گوید : «بَهَتَهُ بَهْتا» یعنی: او را غافلگیر کرد . به نظر می رسد که مقصود از «باهتوهم» در حدیث یاد شده ، تجویز نسبت دادن کار خلافی که اهل بدعت انجام نداده اند ، به آنها نیست ؛ زیرا این گونه رفتار ، نه تنها به زیان آنها نباشد ، بلکه با تلاش آنها برای اثبات بی گناهی خود و روشن شدن واقع برای مردم ، وسیله ای است برای مظلوم نمایی بدعت گزاران و بی اعتبار جلوه دادن سخن منتقدان ، که در نهایت به سود آنان تمام خواهد شد . بنا بر این ، در باره جمله یاد شده، یا باید معنای نخست علّامه مجلسی رحمه الله را پذیرفت و یا می توان گفت که مقصود از این بهتان ، بهتان اصطلاحی است، نه بهتان لغوی؛ یعنی در مواردی که غیبت اهل ایمان ، بهتان محسوب می شود ، در باره بدعت گذاران ، حکم بهتان را ندارد؛ بلکه به منظور مبارزه با بدعت ، اظهار خلافکاری های آنان ، لازم است .

.

1- .مرآه العقول : ج 11 ص 81 .

ص: 102

الفصل الأول : تفسیر البهتان1 / 1رَمیُ البَریءِ بِما لَیسَ فیهِالکتاب« وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا » . (1)

« وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا » . (2)

الحدیثشعب الإیمان عن عائشه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصحابِهِ : أخبِرونی ما أربَی الرِّبا ؟ قالوا : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ ! قالَ : فَإِنَّ أربَی الرِّبا عِندَ اللّهِ عز و جل استِحلالُ عِرضِ المُسلِمِ ، ثُمَّ قَرَأَ : « وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا » . (3)

.

1- .النساء : 112 .
2- .الأحزاب : 58 .
3- .شعب الإیمان : ج 5 ص 298 ح 6711 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 359 ح 4670 ، تفسیر ابن کثیر : ج 6 ص 470 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 658 نقلاً عن ابن أبی حاتم ، مجمع الزوائد : ج 8 ص 174 ح 13132 وفیه « أزنی الزنا » بدل « أربی الربا » نقلاً عن أبی یعلی .

ص: 103



فصل یکم : تفسیر بهتان

1 / 1 متّهم کردن بی گناه به چیزی که در او نیست

فصل یکم : تفسیر بهتان1 / 1متّهم کردن بی گناه به چیزی که در او نیستقرآن«و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی آن که مرتکب [عمل زشتی] شده باشند، آزار می رسانند، هر آینه بهتان و گناهی آشکار به گردن گرفته اند» .

حدیثشعب الإیمان به نقل از عایشه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود : «به من بگویید که بدترین ربا چیست ». اصحاب گفتند : خدا و پیامبر او داناترند . فرمود : «بدترین ربا نزد خدای عز و جل، روا شمردن [هتک ]آبروی مسلمان است» و سپس این آیه را خواند : «و کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی آن که مرتکب [عمل زشتی ]شده باشند، آزار می رسانند، قطعا بهتان و گناهی آشکار به گردن گرفته اند» .

.


ص: 104

صحیح مسلم عن أبی هریره :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : أتَدرونَ مَا الغیبَهُ ؟ قالوا : اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ ! قالَ : ذِکرُکَ أخاکَ بِما یَکرَهُ . قیلَ : أفَرَأَیتَ إن کانَ فی أخی ما أقولُ ؟ قالَ : إن کانَ فیهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتَهُ ، وإن لَم یَکُن فیهِ فَقَد بَهَتَّهُ . (1)

تفسیر الطبری عن أبی هریره :سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الغیبَهِ ، فَقالَ : هُوَ أن تَقولَ لِأَخیکَ ما فیهِ ؛ فَإِن کُنتَ صادِقا فَقَدِ اغتَبتَهُ ، وإن کُنتَ کاذِبا فَقَد بَهَتَّهُ . (2)

المعجم الکبیر عن معاذ بن جبل :کُنتُ عِندَ النَّبِیِ صلی الله علیه و آله فَذَکَروا رَجُلاً عِندَهُ فَقالوا : ما أعجَزَهُ ! فَقالَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آله : اِغتَبتُم أخاکُم . قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، قُلنا ما فیهِ ! قالَ : إن قُلتُم ما لَیسَ فیهِ فَقَد بَهَتُّموهُ . (3)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أکبَرِ الکَبائِرِ استِطالَهُ المَرءِ فی عِرضِ رَجُلٍ مُسلِمٍ (4) بِغَیرِ حَقٍّ. (5)

.

1- .صحیح مسلم : ج 4 ص 2001 ح 70 ، سنن أبی داود : ج 4 ص 269 ح 4874 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 329 ح 1934 ، کنز العمّال : ج 3 ص 584 ح 8012 ؛ الأمالی للطوسی : ص 537 نحوه عن أبی ذر ، بحار الأنوار : ج 75 ص 222 .
2- .تفسیر الطبری : ج 13 الجزء 26 ص 135 ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 80 ح 6497 نحوه .
3- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 39 ح 57 ، الصمت وآداب حفظ اللسان : ص 121 ح 205 عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن جدّه ، الدرّ المنثور : ج 7 ص 575 نقلاً عن البیهقی ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 9 ص 67 کلّها عن معاذ بن جبل .
4- .قال السیّد الرضی قدس سره : ومن ذلک قوله علیه الصلاه والسلام : «إنَّ مِن أربَی الرِّبَا استِطالَهَ المَرءِ فی عِرضِ أخیهِ المُسلِمِ» وهذه استعاره ، لأنّه علیه الصلاه والسلام شبّه تناول الإنسان من عرض غیره بالذمّ والوقیعه ، والطعن والعضیهه أکثر ممّا تناوله منه ذلک الذی قدح فی عرضه وأغرق فی ذمّه ، بالربا فی الأموال ، وهو أن یعطی الإنسان القلیل لیجرّ الکثیر ، فإنّه یستربی المال بذلک الفعل : أی یطلب نماءه وزیادته ( المجازات النبویه : ص 323 ح 274 ) .
5- .سنن أبی داود : ج 4 ص 269 ح 4877 ، تفسیر ابن کثیر : ج 2 ص 242 کلاهما عن أبی هریره ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 402 ح 1651 نحوه عن سعید بن زید ، کنز العمّال : ج 3 ص 592 ح 8057 .

ص: 105

صحیح مسلم به نقل از ابو هریره :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا می دانید غیبت چیست ؟». گفتند : خدا و پیامبرش داناترند . فرمود : «این که در باره برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد» . گفته شد : اگر آنچه می گویم، در برادرم وجود داشت ، چه ؟ فرمود : «اگر آنچه می گویی، در او وجود داشته باشد، غیبتش را کرده ای ، و اگر در او وجود نداشته باشد، به او بهتان زده ای» .

تفسیر الطبری به نقل از ابو هریره :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد : غیبت چیست ؟ فرمود : «این که از برادرت چیزی بگویی که در او هست . پس اگر راست گفته باشی، از او غیبت کرده ای ، و اگر دروغ گفته باشی، به او بهتان زده ای» .

المعجم الکبیر به نقل از معاذ بن جبل :نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که حاضران از مردی سخن به میان آوردند و گفتند : او آدم بسیار ناتوانی است . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «از برادرتان غیبت کردید» . گفتند : ای پیامبر خدا ! چیزی را که در او هست ، گفتیم . فرمود : «اگر چیزی را می گفتید که در او نیست، به او بهتان زده بودید» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بزرگ ترین گناهان کبیره، دست درازیِ ناحقّ انسان به آبرو و حیثیت مرد مسلمان است . (1)

.

1- .سیّد رضی رحمه الله می گوید : و از آن جمله است این سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که : «یکی از بدترین رباها، دست درازی انسان به آبروی برادر مسلمان خود است» . این، یک استعاره است ؛ زیرا ایشان دست درازی انسان به آبروی دیگری از طریق نکوهیدن و بد گفتن و عیبجویی و دروغ گفتن و سخن چینی را به ربای در اموال، تشبیه کرده است ، و ربا آن است که انسان ، کم بدهد تا زیاد به دست آورد ؛ زیرا با این کار ، طلب ربا می کند ، یعنی در پی رشد و افزونی مال خویش است .

ص: 106

مستدرک الوسائل :عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنَّهُ قالَ : الغیبَهُ کُفرٌ ، وَالمُستَمِعُ لَها وَالرّاضی بِها مُشرِکٌ . قُلتُ : فَإِن قالَ ما لَیسَ فیهِ ؟ فَقالَ : ذاکَ بُهتانٌ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :الغیبَهُ أن تَقولَ فی أخیکَ ما هُوَ فیهِ مِمّا قَد سَتَرَهُ اللّهُ عز و جل عَلَیهِ ، فَإِذا قُلتَ فیهِ ما لَیسَ فیهِ ، فَذلِکَ قَولُ اللّهِ عز و جل فی کِتابِهِ : «فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا» . (2)

عنه علیه السلام :الغیبَهُ أن تَقولَ فی أخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَیهِ ، وأَمَّا الأَمرُ الظّاهِرُ فیهِ مِثلُ الحِدَّهِ وَالعَجَلَهِ فَلا . وَالبُهتانُ أن تَقولَ فیهِ ما لَیسَ فیهِ . (3)

الإمام الکاظم علیه السلام :مَن ذَکَرَ رَجُلاً مِن خَلفِهِ بِما هُوَ فیهِ مِمّا عَرَفَهُ النّاسُ لَم یَغتَبهُ ، ومَن ذَکَرَهُ مِن خَلفِهِ بِما هُوَ فیهِ مِمّا لا یَعرِفُهُ النّاسُ اغتابَهُ ، ومَن ذَکَرَهُ بِما لَیسَ فیهِ فَقَد بَهَتَهُ . (4)

1 / 2اُنموذَجٌ مِنَ البُهتانِ فِی الجاهِلِیَّهِمجمع البیان فی قَولِهِ تَعالی : « یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ . . . » :ثُمَّ ذَکَرَ سُبحانَهُ بَیعَهَ النِّساءِ ، وکانَ ذلِکَ یَومَ فَتحِ مَکَّهَ لَمّا فَرَغَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مِن بَیعَهِ الرِّجالِ وهُوَ عَلَی الصَّفا ، جاءَتهُ النِّساءُ یُبایِعنَهُ ، فَنَزَلَت هذِهِ الآیَهُ ، فَشَرَطَ اللّهُ تَعالی فی مُبایَعَتِهِنَّ أن یَأخُذَ عَلَیهِنَّ هذِهِ الشُّروطَ ، وهُوَ قَولُهُ : « یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ » عَلی هذِهِ الشَّرائِطِ وهِیَ : « أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا » مِنَ الأَصنامِ وَالأَوثانِ « وَ لَا یَسْرِقْنَ » لا مِن أزواجِهِنَّ ، ولا مِن غَیرِهِم « وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ » عَلی وَجهٍ مِنَ الوُجوهِ ، لا بِالوَأدِ ولا بِالإِسقاطِ « وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ » أی : بِکَذِبٍ یَکذِبنَهُ فی مَولودٍ یوجَدُ « بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ » أی : لا یُلحِقنَ بِأَزواجِهِنَّ غَیرَ أولادِهِم ، عَنِ ابنِ عَبّاسٍ (5) . (6)

.

1- .مستدرک الوسائل : ج 9 ص 133 ح 10462 نقلاً عن مجموعه الشهید .
2- .المؤمن : ص 70 ح 191 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 275 ح 270 عن عبداللّه بن سنان ، بحار الأنوار : ج 75 ص 258 ح 49 .
3- .الکافی : ج 2 ص 358 ح 7 ، معانی الأخبار : ص 184 ، مشکاه الأنوار : ص 163 ح 421 وکلّها عن عبدالرحمن بن سیابه ، روضه الواعظین : ص 515 ولیس فیها « وأمّا الأمر » إلی « والعجله فلا » ، تحف العقول : ص 298 عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 75 ص 246 ح 7 .
4- .الکافی : ج 2 ص 358 ح 6 عن یحیی الأزرق ، بحار الأنوار : ج 75 ص 245 ح6 ؛ تاریخ أصبهان : ج 2 ص 6 ح 937 عن أبی هریره عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله نحوه .
5- .وجاء فی المصدر فی ذیل المتن : «وقالَ الفَرّاءُ : کانَتِ المَرأَهُ تَلتَقِطُ المَولودَ ، فَتَقولُ لِزَوجِها : هذا وَلَدی مِنکَ ، فَذلِکَ البُهتانُ المُفتَری بَینَ أیدیهِنَّ وأَرجُلِهِنَّ ، وذلِکَ أنَّ الوَلَدَ إذا وَضَعَتهُ الاُمُّ سَقَطَ بَینَ یَدَیها ورِجلَیها ، ولَیسَ المَعنی عَلی نَهیِهِنَّ مِن أن یَأتینَ بِوَلَدٍ مِنَ الزِّنا ، فَیَنسِبنَهُ إلَی الأَزواجِ ، لِأَنَّ الَّشرطَ بِنَهیِ الزِّنا قَد تَقَدَّمَ . وقیلَ : البُهتانُ الَّذی نُهینَ عَنهُ قَذفُ المُحصَناتِ ، وَالکَذِبُ عَلَی النّاسِ ، وإضافَهُ الأَولادِ إلَی الأَزواجِ عَلَی البُطلانِ فِی الحاضِرِ وَالمُستَقبَلِ مِنَ الزَّمانِ « وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ » وهُوَ جَمیعُ ما یَأمُرُهُنَّ بِهِ» .
6- .مجمع البیان : ج 9 ص 413 ، التبیان فی تفسیر القرآن : ج 9 ص 587 نحوه ، بحار الأنوار : ج 21 ص 97 ؛ زاد المسیر : ج 8 ص 12 ، تفسیر البغوی : ج 4 ص 334 کلاهما نحوه ، وراجع : أحکام القرآن للجصاص : ج 3 ص 589 ، وتفسیر ابن أبی حاتم : ج 10 ص 3352 .

ص: 107



1 / 2 نمونه هایی از بهتان در جاهلیت

مستدرک الوسائل:امام صادق علیه السلام فرمود : «غیبت کردن، کفر است ، و کسی که به غیبت گوش دهد و بِدان راضی باشد، مشرک است» . [راوی می گوید :] گفتم : اگر چیزی گفت که در او نیست ؟ فرمود : «این، بهتان است» .

امام صادق علیه السلام :غیبت، آن است که در باره برادرت چیزی بگویی که در او وجود دارد؛ امّا خداوند عز و جل آن چیز را پوشانده است . پس هر گاه در باره اش چیزی بگویی که در او نیست ، این مشمول این سخن خداوند عز و جل است که در کتابش فرموده : «هر آینه بهتان و گناهی آشکار به گردن گرفته اند» .

امام صادق علیه السلام :غیبت، آن است که در باره برادرت چیزی بگویی که خداوند، آن را پوشیده داشته است ؛ امّا [سخن گفتن از] آنچه در او آشکار است (مانند تندخویی و شتابکاری) ، غیبت نیست ، و بهتان، آن است که در باره اش چیزی بگویی که در او نیست .

امام کاظم علیه السلام :هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می دانند، غیبت او را نکرده است ؛ امّا اگر کسی پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست، ولی مردم آن را نمی دانند ، غیبتش را کرده است و هر کس در باره کسی چیزی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است .

1 / 2نمونه هایی از بهتان در جاهلیتمجمع البیان در باره آیه شریف : «ای پیامبر ! هر گاه زنان مؤمن نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند ...» :سپس خداوند سبحان، از بیعت کردن زنان، یاد کرده است . این بیعت در روز فتح مکّه بود . پس از آن که مردان با پیامبر صلی الله علیه و آله در بالای کوه صفا بیعت کردند ، زنان برای بیعت کردن نزد ایشان آمدند . در این هنگام ، این آیه نازل شد و خداوند متعال، امر فرمود که با این شروط، از آنان بیعت بگیرد . پس فرمود : «ای پیامبر ! هر گاه زنان مؤمن نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند» با این شروط که : «چیزی را شریک خدا قرار ندهند» از بت ها و اصنام، «و دزدی نکنند» نه از شوهرانشان و نه از دیگران، «و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند» به هیچ روی ، نه با زنده به گور کردن و نه با سقط کردن، «و نیاورند بهتانی که آن را می بندند» یعنی به دروغی که می بافند، در باره نوزادی که یافت می شود «در برابر دست ها و پاهایشان» ، یعنی بچّه هایی را که فرزند آنها نیستند (بچّه های سر راهی)، به شوهرانشان نسبت ندهند . آنچه گفته شد ، سخن ابن عبّاس بود . 1

.


ص: 108

1 / 3أقبَحُ البُهتانِالکتاب« وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا » . (1)

الحدیثتفسیر ابن أبی حاتم عن عطیّه العوفیّ :إنَّ رَجُلاً یُقالُ لَهُ : «طُعمَهُ بنُ اُبَیرِقٍ» سَرَقَ دِرعا عَلی عَهدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَرُفِعَ ذلِکَ إلَی النَّبِیِ صلی الله علیه و آله ، فَأَلقاها فی بَیتِ رَجُلٍ ، ثُمَّ قالَ لِأَصحابٍ لَهُ : اِنطَلِقوا فَأَعذِرونی عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإِنَّ الدِّرعَ قَد وُجِدَ فی بَیتِ فُلانٍ ، فَانطَلَقوا یُعذِرونَهُ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی : «وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا» ، قالَ : بُهتانَ قَذفِهِ الرَّجُلَ . (2)

.

1- .النساء : 112 .
2- .تفسیر ابن أبی حاتم : ج 4 ص 1063 ح 5953 ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 676 .

ص: 109



1 / 3 زشت ترین بهتان

1 / 3زشت ترین بهتانقرآن«و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود ، سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعا بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است» .

حدیثتفسیر ابن أبی حاتم به نقل از عطیّه عوفی :در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله ، مردی به نام طُعمه بن اُبَیرِق، زرهی را دزدید . شکایت آن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برده شد . طعمه، زره را در خانه مردی انداخت و سپس به دوستانش گفت : بروید و عذر مرا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بخواهید و بگویید زره در خانه فلانی پیدا شده است . آنان برای تبرئه او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند . پس خداوند متعال، این آیه را فرو فرستاد : «و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود و سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعا بهتان و گناه آشکاری بر دوش کشیده است» . بهتان زدن، به معنای تهمت زدن به شخص است .

.


ص: 110

مجمع البیان فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالی : «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ . . . إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ » (1) :نَزَلَت فی بَنی اُبَیرِقٍ ؛ وکانوا ثَلاثَهَ إخوَهٍ : بِشرٌ وبُشَیرٌ ومُبَشِّرٌ ، وکانَ بُشَیرٌ یُکَنّی أبا طُعمَهَ ، وکانَ یَقولُ الشِّعرَ یَهجو بِهِ أصحابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ یَقولُ : قالَهُ فُلانٌ . وکانوا أهلَ حاجَهٍ فِی الجاهِلِیَّهِ وَالإِسلامِ ، فَنَقَبَ أبو طُعمَهَ عَلی عِلِّیَّهِ (2) رِفاعَهَ بنِ زَیدٍ وأَخَذَ لَهُ طَعاما وسَیفا ودِرعا ، فَشَکا ذلِکَ إلَی ابنِ أخیهِ قَتادَهَ بنِ النُّعمانِ ، وکانَ قَتادَهُ بَدرِیّا ، فَتَجَسَّسا فِی الدّارِ وسَأَلا أهلَ الدّارِ فی ذلِکَ ، فَقالَ بَنو اُبَیرِقٍ : وَاللّهِ ما صاحِبُکُم إلّا لَبیدُ بنُ سَهلٍ ؛ رَجُلٌ ذو حَسَبٍ ونَسَبٍ ، فَأَصلَتَ عَلَیهِم لَبیدُ بنُ سَهلٍ سَیفَهُ وخَرَجَ إلَیهِم ، وقالَ : یا بَنی اُبَیرِقٍ ! أتَرمونَنی بِالسَّرَقِ وأَنتُم أولی بِهِ مِنّی ، وأَنتُمُ مُنافِقونَ ، تَهجونَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وتَنسُبونَ ذلِکَ إلی قُرَیشٍ ؟ لَتُبَیِّنُنَّ ذلِکَ أو لَأَضَعَنَّ سَیفی فیکُم ، فَدارَوهُ . وأَتی قَتادَهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أهلَ بَیتٍ مِنّا أهلُ بَیتِ سَوءٍ ، عَدَوا عَلی عَمّی فَخَرَقوا عِلِّیَّهً لَهُ مِن ظَهرِها ، وأَصابوا لَهُ طَعاما وسِلاحا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُنظُروا (3) فی شَأنِکُم . فَلَمّا سَمِعَ بِذلِکَ رَجُلٌ مِن بَطنِهِمُ الَّذی هُم مِنهُ یُقالُ لَهُ : «اُسَیرُ بنُ عُروَهَ» ، جَمَعَ رِجالاً مِن أهلِ الدّارِ ، ثُمَّ انطَلَقَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنَّ قَتادَهَ بنَ النُّعمانِ وعَمَّهُ عَمَدا إلی أهلِ بَیتٍ مِنّا لَهُم حَسَبٌ ونَسَبٌ وصَلاحٌ وأبَّنوهُم بِالقَبیحِ ، وقالوا لَهُم ما لا یَنبَغی ، وَانصَرَفَ . فَلَمّا أتیَ قَتادَهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعدَ ذلِکَ لِیُکَلِّمَهُ ، جَبَهَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جَبها شَدیدا ، وقالَ : عَمَدتَ إلی أهلِ بَیتِ حَسَبٍ ونَسَبٍ تَأتیهم بِالقَبیحِ وتَقولُ لَهُم ما لا یَنبَغی ؟! قالَ : فَقامَ قَتادَهُ مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ورَجَعَ إلی عَمِّهِ ، وقالَ : لَیتَنی مِتُّ ولَم أکُن کَلَمَّتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقَد قالَ لی ما کَرِهتُ . فَقالَ عَمُّهُ رَفاعَهُ : اللّهُ المُستَعانُ . فَنَزَلَتِ الآیاتُ : «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ » (4) إلیَ قَولِهِ : «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ » (5) ، فَبَلَغَ بُشَیرا ما نَزَلَ فیهِ مِنَ القُرآنِ فَهَرَبَ إلی مَکَّهَ وَارتَدَّ کافِرا . (6)

.

1- .النساء : 105 116 .
2- .العِلِّیَّهُ وَالعُلِّیَّهُ جَمیعاً : الغُرفَهُ ( لسان العرب : ج 15 ص 86 « علا » ) .
3- .کذا فی المصدر ، وفی المستدرک علی الصحیحین : «سأنظر» ، وهو المناسب للسیاق .
4- .. النساء : 105 .
5- .. النساء : 116 .
6- .مجمع البیان : ج 3 ص 160 ، التبیان فی تفسیر القرآن : ج 3 ص 316 نحوه ، بحار الأنوار : ج 22 ص 22 وراجع : المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 426 ح 8164 .

ص: 111

مجمع البیان در تفسیر سخن خداوند متعال : «ما این کتاب را بر تو نازل کردیم ... همانا خدا این را که به او شرک آورده شود ، نمی آمرزد» :این آیات در باره پسران اُبَیرِق، نازل شد . آنان سه برادر به نام های بِشر و بُشَیر و مُبَشِّر بودند . کنیه بُشَیر ، ابو طعمه بود و در هجو یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شعر می سرود و سپس می گفت : این را فلانی سروده است . این سه برادر، هم در جاهلیت و هم در روزگار اسلام، فقیر بودند . روزی ابو طعمه بالاخانه رفاعه بن زید را از پشت ، سوراخ کرد و مقداری خوراک و شمشیر و زرهی را به سرقت برد . رفاعه موضوع را با برادرزاده اش قَتاده بن نعمان که از مجاهدان بدر بود ، در میان گذاشت و هر دو ، به اتّفاق هم ، خانه را گشتند و از اهل خانه پرس و جو کردند . پسران اُبَیرِق گفتند : به خدا سوگند که دزد شما، کسی جز لُبَید بن سهل نیست . لُبَید که مردی محترم و با اصل و نسب بود، شمشیرش را بر کشید و به سراغ آنان رفت و گفت : ای پسران اُبَیرِق ! آیا به من نسبت دزدی می دهید، در حالی که شما خود به این کار، از من سزاوارترید ؟! شما همان منافقانی هستید که پیامبر خدا را هجو می کنید و آن [هجو] را به قریش ، نسبت می دهید . یا اقرار می کنید، یا شما را از دم تیغ می گذرانم ! پسران اُبیرق با او از درِ مدارا و نرمش در آمدند . قتاده نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! خانواده ای از ما خانواده نابابی هستند و به خانه عمویم تجاوز و بالاخانه او را از پشت، سوراخ کرده اند و خوراک و سلاحش را برده اند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «در کار خود، بیشتر فکر کنید» . چون مردی از تیره آنان به نام اُسَیر بن عروه این ماجرا را شنید ، مردانی از خاندان را جمع کرد و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفت و گفت : قَتاده بن نعمان و عمویش نزد خانواده ای از ما که مردمانی محترم و با اصل و نسب و صالح هستند، رفته و آنها را به کاری زشت ، سرزنش کرده اند و به ایشان کاری را نسبت داده اند که شایسته نیست . و رفت . پس از آن، قتاده نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفت تا با ایشان صحبت کند؛ امّا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با او برخورد تندی کرد و فرمود : «نزد خانواده ای محترم و با اصل و نسب رفته ای و آنها را به کاری زشت ، سرزنش کرده ای و آنچه نشاید، گفته ای ؟». قتاده از نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاست و پیش عمویش باز گشت و گفت : کاش مرده بودم و با پیامبر خدا، صحبت نکرده بودم ؛ زیرا او با من سخنی گفت که خوش نمی دارم ! عمویش رفاعه گفت : خدا کمک می کند ! پس این آیات، نازل شد : «ما این کتاب را به سوی تو فرو فرستادیم» تا «خدا این را که به او شرک آورده شود ، نمی آمرزد» . خبر نازل شدن این آیات در باره بُشیر، به او رسید و او به مکّه گریخت و به کفر ، باز گشت .

.


ص: 112

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اُناسا مِن رَهطِ بُشَیرٍ الأَدنَینَ قالوا : اِنطَلِقوا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وقالوا : نُکَلِّمُهُ فی صاحِبِنا ونُعذِرُهُ وإنَّ صاحِبَنا بَریءٌ . فَلَمّا أنزَلَ اللّهُ : «یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ» إلی قَولِهِ : «وَکِیلاً» (1) ، فَأَقبَلَت رَهطُ بُشَیرٍ ، فَقالَ (2) : یا بُشَیرُ استَغفِرِ اللّهَ وتُب إلَیهِ مِنَ الذَّنبِ ، فَقالَ : وَالَّذی أحلِفُ بِهِ ما سَرَقَها إلّا لَبیدٌ! فَنَزَلَت : «وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا» . ثُمَّ إنَّ بُشَیرا کَفَرَ ولَحِقَ بِمَکَّهَ . وأَنزَلَ اللّهُ فِی النَّفَرِ الَّذینَ أعذَروا بُشَیرا وأَتَوُا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لِیُعذِروهُ قَولَهُ : « وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَهٌ مِّنْهُمْ أَن یُضِلُّوکَ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیْ ءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا » (3) . ونَزَلَت فی بُشَیرٍ وهُوَ بِمَکَّهَ : « وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَی وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا » (4) . (5)

.

1- .النساء : 108 و 109 .
2- .فی بحار الأنوار : « فقالوا » .
3- .النساء : 113 .
4- .النساء : 115 .
5- .تفسیر القمی : ج 1 ص 152 عن أبی الجارود ، بحار الأنوار : ج 17 ص 79 ح 1 و ج 22 ص 75 ح 26 .

ص: 113

امام باقر علیه السلام :گروهی از خویشان نزدیک بُشَیر گفتند : نزد پیامبر خدا می رویم و در باره او با ایشان سخن می گوییم و او را تبرئه می کنیم و می گویم بشیر، بی گناه است . در این هنگام، خداوند، این آیات را فرو فرستاد : «[کارهای ناروای خود را] از مردم پنهان می دارند و[لی نمی توانند] از خدا پنهان دارند، در حالی که او با آنان است» تا «وکیل است» . خویشاوندان بشیر آمدند و گفتند : ای بشیر ! برای گناهانت از خدا آمرزش بخواه و به درگاه او توبه کن . بشیر گفت : سوگند به آن که به او سوگند می خورم، آنها را کسی جز لُبید ندزدیده است . پس این آیه نازل شد : «و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعا بهتان و گناهی آشکار را به دوش کشیده است» . آن گاه ، بشیر کافر شد و به مکّه گریخت . خداوند در باره کسانی که بشیر را بی گناه دانسته بودند و برای تبرئه او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند، این آیه را فرو فرستاد : «و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود ، طایفه ای از ایشان آهنگ آن داشتند که تو را از راه به در کنند؛ ولی جز خودشان را گم راه نمی سازند ، و هیچ گونه زیانی به تو نمی رسانند ، و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی، به تو آموخت و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ است» . و در باره بشیر نیز که در مکّه بود، این آیه نازل شد : «و هر کس ، پس از آن که راه هدایت برایش آشکار شد ، با پیامبر به مخالفت بر خیزد و غیر راه مؤمنان را در پیش گیرد ، وی را بدانچه روی خود را بدان سو کرده، وا می گذاریم و به دوزخش می کشانیم ، و چه بازگشتگاه بدی است!» .

.


ص: 114

. .


ص: 115

. .


ص: 116

الفصل الثانی : ذمُّ الباهت والبهتان2 / 1الباهِتُ شَرُّ النّاسِالکافی عن جابر بن عبد اللّه :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ألا اُخبِرُکُم بِشِرارِ رِجالِکُم ؟ قُلنا : بَلی یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : إنَّ مِن شِرارِ رِجالِکُم البَهّاتَ الجَریءَ الفَحّاشَ ، الآکِلَ وَحدَهُ ، وَالمانِعَ رِفدَهُ (1) ، وَالضّارِبَ عَبدَهُ ، وَالمُلجِئَ عِیالَهُ إلی غَیرِهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :قالَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ألا اُنَبِّئُکُم بِشِرارِکُم ؟ قالوا : بَلی ، یا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : المَشّاؤونَ بِالنَّمیمَهِ ، المُفَرِّقونَ بَینَ الأَحِبَّهِ ، الباغونَ لِلبُرَآءِ المَعایِبَ . (3)

.

1- .الرِفدُ : العَطاءُ والصِلهُ ( الصحاح : ج 2 ص 475 « رفد » ) .
2- .الکافی : ج 2 ص 292 ح 13 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 400 ح 1597 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 114 ح 13 .
3- .الکافی : ج 2 ص 369 ح 1 عن عبد اللّه بن سنان ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 375 ح 5762 ، الخصال : ص 182 ح 249 عن حماد بن عمرو عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج75 ص72 ح212 ؛ مسند ابن حنبل : ج10 ص443 ح27670 ، الأدب المفرد : ص104 ح323 ، المعجم الکبیر : ج24 ص167 ح423، کنز العمّال : ج1 ص440 ح1901.

ص: 117



فصل دوم : نکوهش بهتان و بهتان زننده

2 / 1 بهتان زننده ، بدترینِ مردم است

فصل دوم : نکوهش بهتان و بهتان زننده2 / 1بهتان زننده ، بدترینِ مردم استالکافی به نقل از جابر بن عبد اللّه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا شما را از بدترینْ مردانتان خبر ندهم ؟». گفتیم : چرا ، ای پیامبر خدا ! فرمود : «از بدترین مردان شما، کسی است که بهتان زن است ، گستاخ است ، بدزبان است ، تنهاخور است ، از دهِش دریغ می ورزد ، بنده اش را می زند و عائله اش را محتاج دیگران می سازد» .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا شما را از بدترینْ افرادتان خبر ندهم ؟». گفتیم : چرا ، ای پیامبر خدا ! فرمود : «آنان که سخن چینی می کنند (شایعه سازند) ، میان دوستان جدایی می افکنند ، و برای بی گناهان، عیبجویی می نمایند» .

.


ص: 118

2 / 2البُهتانُ مِن أقبَحِ الذُّنوبِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :البُهتانُ عُدِلَ بِالشِّرکِ بِاللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسٌ لَیسَ لَهُنَّ کَفّارَهٌ : الإِشراکُ بِاللّهِ ، وقَتلُ النَّفسِ بِغَیرِ حَقٍّ ، وبُهتُ المُؤمِنِ ، وَالفِرارُ مِنَ الزَّحفِ ، ویَمینٌ صَبرٌ یُقطَعُ بِها مالُ امرِئٍ مُسلِمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَذَفَ مُؤمِنا بِکُفرٍ فَهُوَ کَقَتلِهِ . (3)

الإمام علی علیه السلام :لا قِحَهَ (4) کَالبُهتِ . (5)

2 / 3البُهتانُ أثقَلُ الأَشیاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :البُهتانُ عَلَی البَریءِ أثقَلُ مِنَ السَّماءِ . (6)

الإمام الصادق علیه السلام :تَبِعَ حَکیمٌ حَکیما سَبعَمِئَهِ فَرسَخٍ فی سَبعِ کَلِماتٍ ، فَلَمّا لَحِقَ بِهِ قالَ لَهُ : یا هذا! ما أرفَعُ مِنَ السَّماءِ ، وأَوسَعُ مِنَ الأَرضِ ، وأَغنی مِنَ البَحرِ ، وأَقسی مِنَ الحَجَرِ ، وأَشَدُّ حَرارَهً مِنَ النّارِ ، وأَشَدُّ بَردا مِنَ الزَّمهَریرِ ، وأَثقَلُ مِنَ الجِبالِ الرّاسِیاتِ ؟ فَقالَ لَهُ : یا هذا ! الحَقُّ أرفَعُ مِنَ السَّماءِ ، وَالعَدلُ أوسَعُ مِنَ الأَرضِ ، وغِنَی النَّفسِ أغنی مِنَ البَحرِ ، وقَلبُ الکافِرِ أقسی مِنَ الحَجَرِ ، وَالحَریصُ الجَشِعُ أشَدُّ حَرارَهً مِنَ النّارِ ، وَالیَأسُ مِن رَوحِ اللّهِ عز و جل أشَدُّ بَردا مِنَ الزَّمهَریرِ ، وَالبُهتانُ عَلَی البَریءِ أثقَلُ مِنَ الجِبالِ الرّاسِیاتِ . (7)

.

1- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 121 .
2- .مسند الشامییّن : ج 2 ص 188 ح 1161 عن معاذ بن جبل ، المغنی لعبد اللّه بن قدامه : ج 11 ص 178 نحوه ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 629 عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 16 ص 79 ح 44007 .
3- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2248 ح 5700 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 519 ح 16385 ، المعجم الکبیر : ج 2 ص 73 ح 1332 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 347 وفیه « کفیله » بدل « کقتله » و کلّها عن ثابت بن ضحّاک ، کنز العمّال : ج 3 ص 616 ح 8183 .
4- .وقُحَ الرجلُ : إذا صارَ قلیل الحَیاء ( لسان العرب : ج 2 ص 637 « وقح » ) .
5- .غرر الحکم : ج 6 ص 349 ح 10455 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 536 ح 9834 .
6- .إرشاد القلوب : ص 192 ، جامع الأخبار : ص 383 ح 1071 عن الإمام علی علیه السلام ، وفیه « أعظم » بدل « أثقل » ، معدن الجواهر : ص 60 ، کشف الریبه : ص 43 وفی کلیهما « السماوات » بدل « السماء » من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 31 ح 99 ؛ نوادر الاُصول : ج 1 ص 120 عن الإمام علی علیه السلام وفیه « السماوات » بدل « السماء » .
7- .الخصال : ص 348 ح 21 عن معاویه بن وهب ، معانی الأخبار : ص 177 عن محمّد بن وهب ، جامع الأحادیث للقمی ( الغایات ) : ص 227 ، الاختصاص : ص 247 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 447 ح 7 .

ص: 119



2 / 2 بهتان زدن، از زشت ترین گناهان است

2 / 3 بهتان زدن، سنگین ترینِ چیزهاست

2 / 2بهتان زدن، از زشت ترین گناهان استپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهتان زدن ، همسنگ شرک ورزیدن به خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج گناه است که هیچ کفّاره ای ندارند : شرک ورزیدن به خدا ، کشتن بی گناه ، بهتان زدن به مؤمن ، فرار از میدان جهاد ، و سوگند دروغی که با آن، مال مرد مسلمانی تصرّف شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مؤمنی تهمت کفر زند، این کار، مانند کشتن اوست .

امام علی علیه السلام :هیچ وقاحتی چون بهتان زدن نیست .

2 / 3بهتان زدن، سنگین ترینِ چیزهاستپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[ گناهِ ] بهتان زدن به بی گناه، از آسمان ، سنگین تر است .

امام صادق علیه السلام :حکیمی هفتصد فرسنگ در جستجوی حکیمی راه پیمود تا از او هفت پرسش کند ، و چون به او رسید ، پرسید : ای حکیم ! آن چیست که از آسمان، بلندتر است ، از زمین، گسترده تر است ، از دریا توانگرتر است ، از سنگ، سخت تر است ، از آتش، داغ تر است ، از زمهریر، سردتر است و از کوه های سر به فلک کشیده، سنگین تر است ؟ آن حکیم گفت : ای حکیم ! حق، از آسمان، بلندتر است . عدل، از زمین، گسترده تر است . توانگری نفس، از دریا توانگرتر است . دل کافر، از سنگ، سخت تر است . آزمند سیری ناپذیر، از آتش، داغ تر است . نومیدی از رحمت خدای عز و جل، از زمهریر، سردتر است و بهتان زدن به بی گناه، از کوه های سر به فلک کشیده، سنگین تر است .

.


ص: 120

نوادر الاُصول :رُوِیَ فِی الخَبَرِ : إنّ داوودَ علیه السلام سَأَلَ سُلَیمانَ علیه السلام : ما أثقَلُ شَیءٍ ؟ فَقالَ : البُهتانُ عَلَی البَریءِ . (1)

2 / 4النَّوادِرُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَرمی رَجُلٌ رَجُلاً بِالفُسوقِ ولا یَرمیهِ بِالکُفرِ ، إلَا ارتَدَّت عَلَیهِ إن لَم یَکُن صاحِبُهُ کَذلِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :. . . أمّا عَلامَهُ الفاسِقِ فَأَربَعَهٌ : اللَّهوُ ، وَاللَّغوُ ، وَالعُدوانُ ، وَالبُهتانُ. (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إیّاکُم أن تُزلِقوا ألسِنَتَکُم بِقَولِ الزُّورِ وَالبُهتانِ وَالإِثمِ وَالعُدوانِ. (4)

.

1- .نوادر الاُصول : ج 1ص 121 .
2- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2247 ح 5698 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 136 ح 21627 ، ریاض الصالحین : ص 571 ، مجمع الزوائد : ج 8 ص 141 ح 13015 نقلاً عن البزّار ، إمتاع الأسماع : ج 9 ص 213 وکلّها عن أبی ذرّ ، تفسیر الثعالبی : ج 5 ص 276 .
3- .تحف العقول : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 122 .
4- .الکافی : ج 8 ص 2 ح 1 عن إسماعیل بن مخلّد السرّاج ، بحار الأنوار : ج 78 ص 211 ح 93 .

ص: 121



2 / 4 گوناگون

نوادر الاُصول :در خبر آمده است که : داوود علیه السلام از سلیمان علیه السلام پرسید : سنگین ترین چیز چیست ؟ سلیمان علیه السلام گفت : بهتان زدن به بی گناه .

2 / 4گوناگونپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نسبت فِسق و کفر به دیگری دهد ، چنانچه آن کس چنان نباشد ، آن نسبت، به خود او باز می گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه فاسق، چهار چیز است : پرداختن به لهو و لعب ، بیهوده کاری ، تعدّی و بهتان زدن .

امام صادق علیه السلام :زنهار که زبان هایتان را به سخن دروغ و بهتان و گناه و عداوت بلغزانید .

.


ص: 122

الفصل الثالث : مبادئ البهتان3 / 1البُغضُالکتاب« وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَی مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا » . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، فیکَ مَثَلٌ مِن عیسی ؛ أبغَضَتهُ الیَهودُ حَتّی بَهَتوا اُمَّهُ ، وأحَبَّتهُ النَّصاری حَتّی أنزَلوهُ بِالمَنزِلِ الَّذی لَیسَ بِهِ . (2)

الإمام علی علیه السلام :یَهلِکُ فینا أهلَ البَیتِ فَریقانِ : مُحِبٌّ مُطرٍ (3) ، وباهِتٌ مُفتَرٍ . (4)

.

1- .النساء : 156 .
2- .السنن الکبری للنسائی : ج 5 ص 137 ح 8488 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 336 ح 1376 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 133 ح 462 عیون الأخبار فی مناقب الأخیار : ص252 ، شواهد التنزیل : ج2 ص227 وکلّها عن ربیعه بن ناجد عن الإمام علی علیه السلام ، کنز العمّال : ج 11 ص 623 ح 33032 ؛ الأمالی للطوسی : ص 256 ح 462 ، الغارات : ج 2 ص 589 کلاهما عن ربیعه بن ناجذ عن الإمام علی علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 35 ص 316 ح 5 .
3- .أطریت فلانا : مدحته ، وقیل : بالغت فی مدحه وجاوزت الحدّ ( المصباح المنیر : ص 372 « طرو » ) .
4- .السنّه لابن أبی عاصم : ص 470 ح 1005 عن نزال بن سبره ، کنز العمّال : ج 11 ص 325 ح 31641 .

ص: 123



فصل سوم : خاستگاه های بهتان

3 / 1 دشمنی

فصل سوم : خاستگاه های بهتان3 / 1دشمنیقرآن«و [نیز] به سزای کفرشان و آن بهتان بزرگی که به مریم زدند» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! در تو، نمونه ای از عیسی است : یهود، چندان او را دشمن داشتند که به مادرش بهتان زدند ، و نصارا چندان دوستش داشتند که او را در جایگاهی که سزاوارش نیست، نشاندند .

امام علی علیه السلام :در پیوند با ما خاندان ، دو گروه به هلاکت می افتند : دوستداری که در مدح ما از حد می گذرد ، و بهتان زننده ای که افترا می بندد .

.


ص: 124

عنه علیه السلام :یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ مُفرِطٌ ، وباهِتٌ مُفتَرٍ . (1)

عنه علیه السلام :یَهلِکَ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ مُفرِطٌ یُقَرِّظُنی (2) بِما لَیسَ فِیَّ ، ومُبغِضٌ یَحمِلُهُ شَنَآنی (3) عَلی أن یَبهَتَنی . (4)

عنه علیه السلام :یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ مُطرٍ یَضَعُنی غَیرَ مَوضِعی ویَمدَحُنی بِما لَیسَ فِیَّ ، ومُبغِضٌ مُفتَرٍ یَرمینی بِما أنَا مِنهُ بَریءٌ . (5)

3 / 2حُبُّ المالِالکتاب« وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَءَاتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا * وَکَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَی بَعْضُکُمْ إِلَی بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنکُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا » . (6)

الحدیثتفسیر الصافی : « أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا » إنکارٌ وتَوبیخٌ ، قیلَ : کانَ الرَّجُلُ إذا أرادَ جَدیدَهً بَهَتَ الَّتی تَحتَهُ بِفاحِشَهٍ حَتّی یُلجِئَها إلَی الاِفتِداءِ مِنهُ بِما أعطاها ؛ لِیَصرِفَهُ إلی تَزَوُّجِ الجَدیدَهِ! فَنُهوا عَن ذلِکَ . (7)

.

1- .نهج البلاغه : الحکمه 469 ، خصائص الأئمّه : ص 124 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 344 ح 1167 .
2- .التقریظ : مدح الحیّ ووصفُه ( النهایه : ج 4 ص 43 « قرظ » ) .
3- .شنأ : بغض ( الصحاح : ج 1 ص 57 « شنأ » ) .
4- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 337 ح 1376 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 133 ح 4622 ، عیون الأخبار فی مناقب الأخیار : ص252 وکلّها عن ربیعه بن ناجذ ، النهایه : ج 4 ص 43 ، کنز العمّال : ج 13 ص 125 ح 36399 ؛ الأمالی للطوسی : ص 256 ح 462 عن ربیعه بن ناجذ ، الغارات : ج 2 ص 590 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 285 ح 37 .
5- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 5 ص 5 عن محمّد بن سلیمان النوفلی .
6- .النساء : 20 و 21 .
7- .تفسیر الصافی : ج 2 ص 210 ؛ تفسیر البیضاوی : ج 1 ص 332 ، وراجع : مجمع البیان : ج 3 ص 42 .

ص: 125



3 / 2 مال دوستی

امام علی علیه السلام :در باره من، دو کس هلاک می شوند : دوستدار افراطی و بهتان زننده دروغزن .

امام علی علیه السلام :در باره من، دو کس هلاک می شوند : یکی دوستدار افراطی ای که مرا به چیزهایی می ستاید که در من نیست ، و دیگری کینه توزی که دشمنی اش با من، او را به بهتان زدن بر من وا می دارد .

امام علی علیه السلام :در باره من، دو کس هلاک می شوند : دوستدارِ مدحگوی که مرا در جایگاهی بالاتر از آنچه هستم، قرار می دهد و مرا به آنچه در من نیست، می ستاید ، و کینه توز افترازن که به من چیزهایی نسبت می دهد که از آنها مبرّا هستم .

3 / 2مالْ دوستیقرآن«و اگر خواستید همسری [دیگر] به جای همسر [پیشین خود] ستانید ، و به یکی از آنان قنطاری داده بودید ، چیزی از آن را پس مگیرید . آیا می خواهید آن [مال] را به بهتان و گناه آشکار بگیرید ؟! و چگونه آن را می ستانید، با آن که از یکدیگر کام گرفته اید و آنان از شما پیمانی استوار گرفته اند؟!» .

حدیثتفسیر الصافی : «آیا می خواهید آن را به بهتان و گناه آشکار بگیرید ؟!» ، استفهام انکاری و توبیخی است . گفته شده است که : مرد، هر گاه می خواست همسر جدیدی بگیرد، به همسری که داشت، تهمت زنا می زد تا او را مجبور سازد که آنچه را [به عنوان مهریّه ]داده است، فِدیه دهد و آن را خرج ازدواج با همسر جدیدش کند . پس ، از این کار نهی شدند .

.


ص: 126

3 / 3النِّفاقُالکافی عن سلیم بن قیس الهلالی :قُلتُ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : إنّی سَمِعتُ مِن سَلمانَ وَالمِقدادِ وأَبی ذَرٍّ شَیئا مِن تَفسیرِ القُرآنِ وأَحادیثَ عَن نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله غَیرَ ما فی أیدِی النّاسِ ، ثُمَّ سَمِعتُ مِنکَ تَصدیقَ ما سَمِعتُ مِنهُم ، ورَأَیتُ فی أیدِی النّاسِ أشیاءَ کَثیرَهً مِن تَفسیرِ القُرآنِ ومِنَ الأَحادیثِ عَن نَبِیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنتُم تُخالِفونَهُم فیها ، وتَزعُمونَ أنَّ ذلِکَ کُلَّهُ باطِلٌ ، أفَتَرَی النّاسَ یَکذِبونَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُتَعَمِّدینَ ، ویُفَسِّرونَ القُرآنَ بِآرائِهِم ؟! قالَ : فَأَقبَلَ عَلَیَّ فَقالَ : قَد سَأَلتَ فَافهَمِ الجَوابَ ؛ إنَّ فی أیدِی النّاسِ حَقّا وباطِلاً ، وصِدقا وکِذبا ، وناسِخا ومَنسوخا ، وعامّا وخاصّا ، ومُحکَما ومُتَشابِها ، وحِفظا ووَهما ، وقَد کُذِبَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی عَهدِهِ حتَّی قامَ خَطیبا فَقالَ : « أیُّهَا النّاسُ قَد کَثُرَت عَلَیَّ الکَذّابَهُ ، فَمَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدا فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ » ، ثُمَّ کُذِبَ عَلَیهِ مِن بَعدِهِ ! وإنَّما أتاکُمُ الحَدیثُ مِن أربَعَهٍ لَیسَ لَهُم خامِسٌ : رَجُلٍ مُنافِقٍ یُظهِرُ الإِیمانَ ، مُتَصَنِّعٍ بِالإِسلامِ ، لا یَتَأَثَّمُ ولا یَتَحَرَّجُ أن یَکذِبَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُتَعَمِّدا ، فَلَو عَلِمَ النّاسُ أنَّهُ مُنافِقٌ کَذّابٌ لَم یَقبَلوا مِنهُ ولَم یُصَدِّقوهُ ، ولکِنَّهُم قالوا : هذا قَد صَحِبَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ورَآهُ وسَمِعَ مِنهُ ، وأَخَذوا عَنهُ وهُم لا یَعرِفونَ حالَهُ ، وقَد أخبَرَهُ اللّهُ عَنِ المُنافِقینَ بِما أخبَرَهُ ، ووَصَفَهُم بِما وَصَفَهُم ، فَقالَ عز و جل : « وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن یَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ » (1) ، ثُمَّ بَقوا بَعدَهُ فَتَقَرَّبوا إلی أئِمَّهِ الضَّلالَهِ وَالدُّعاهِ إلَی النّارِ بِالزّورِ وَالکَذِبِ وَالبُهتانِ ، فَوَلَّوهُمُ الأَعمالَ ، وحَمَلوهُم عَلی رِقابِ النّاسِ ، وأَکَلوا بِهِمُ الدُّنیا ، وإنَّمَا النّاسُ مَعَ المُلوکِ وَالدُّنیا إلّا مَن عَصَمَ اللّهُ ، فَهذا أحَدُ الأَربَعَهِ . . . (2)

الإمام علی علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ فی شِکایَهِ أهلِ النِّفاقِ : هذا زَمانٌ لَیسَ إخوانُهُیا أیُّهَا المَرءُ بِإِخوانِ إخوانُهُ کُلُّهُم ظالِمٌلَهُم لِسانانِ ووَجهانِ یَلقاکَ بِالبِشرِ وفی قَلبِهِداءٌ یُواریهِ بِکِتمانِ حَتّی إذا ما غِبتَ عَن عَینِهِرَماکَ بِالزّورِ وبُهتانِ هذا زَمانٌ هکَذا أهلُهُبِالوُدِّ لا یَصدُقُکَ اثنانِ یا أُیَّها المَرءُ فَکُن مُفرَدادَهرَکَ لا تَأنَس بِإِنسانِ (3)

.

1- .المنافقون : 4 .
2- .الکافی : ج 1 ص 62 ح 1 ، الخصال : ص 255 ح 131 ، الإعتقادات للصدوق : ص 118 ، الاستنصار : ص 10 ، الغیبه للنعمانی : ص 75 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 228 ح 12 ؛ المعیار والموازنه : ص 301 نحوه .
3- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علی علیه السلام : ص 598 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 446 ح 103 .

ص: 127



3 / 3 دورویی

3 / 3دو روییالکافی به نقل از سُلَیم بن قیس هلالی :به امیر مؤمنان علیه السلام گفتم : من از سلمان و مقداد و ابو ذر، مطالبی در تفسیر قرآن و نیز احادیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام که با آنچه در نزد مردم است، مغایر است . از شما نیز مطالبی شنیده ام که آنچه را از آنها شنیده ام، تأیید می کند . از سوی دیگر ، مطالب فراوانی در باره تفسیر قرآن و احادیث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دست مردم دیده ام که شما با آنها مخالفت می کنید و همه آنها را نادرست می دانید . آیا به نظر شما ، مردم عمدا بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دروغ می بندند و قرآن را تفسیر به رأی می کنند ؟ امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود : «سؤالی کردی . اکنون پاسخ آن را نیک در یاب . در میان مردم ، مطالب درست و نادرست و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه و محفوظ و موهوم، وجود دارد . در زمان خودِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، چندان بر ایشان دروغ بستند که خطبه ای ایراد کرد و فرمود : ای مردم ! دروغ بندانِ بر من، زیاد شده اند . هر کس به عمد بر من دروغ بندد، جایش در آتش است . با این حال ، بعد از آن باز بر ایشان دروغ بسته شد . حدیث ، در حقیقت ، از چهار طریق به شما رسیده است و پنجمین ندارد : از طریق شخص منافق که به ایمان وانمود می کند و به ظاهر، از مسلمانی دم می زند؛ امّا از این که عمدا بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دروغ بندد، پروا و پرهیزی ندارد . اگر مردم می دانستند که او منافقی دروغگوست، از او نمی پذیرفتند و گفته هایش را تصدیق نمی کردند؛ ولی آنها می گویند: این شخص، صحابی پیامبر خدا بوده و ایشان را دیده و از ایشان شنیده است . از این رو، حدیث او را می گیرند، در حالی که از ماهیت او آگاه نیستند ، در صورتی که خداوند، به پیامبرش از حال منافقان خبر داده و اوصاف آنان را بیان کرده و فرموده است : «چون ایشان را ببینی، ظاهرشان تو را پسند می افتد و اگر سخن گویند، به گفتارشان گوش می دهی» . این گروه ، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز باقی ماندند و به پیشوایان گم راهی و کسانی که با نیرنگ و دروغ و بهتان، به آتش فرا می خوانند، (1) نزدیک شدند ، و آن پیشوایان ، ایشان را کارگزاران خود قرار دادند و بر گرده مردم سوارشان کردند و به واسطه آنها دنیا را خوردند ؛ چرا که مردم ، در حقیقت ، با زمامداران و به دنبال دنیا هستند، مگر کسی که خداوند، نگاهش دارد . این بود یکی از چهار طریق ...» .

.

1- .احتمال دارد که در متن عربی، «بالزور و ...» متعلّق به «فتقرّبوا» باشد که در این صورت معنای جمله، چنین است : پس با توسّل به نیرنگ و دروغ و بهتان، خود را به پیشوایان گم راهی و دعوتگران به سوی آتش، نزدیک کردند . م .

ص: 128

3 / 4الکَذِبُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامَهُ الکَذّابِ فَأَربَعَهٌ : إن قالَ لَم یَصدُق ، وإن قیلَ لَهُ لَم یُصَدِّق ، وَالنَّمیمَهُ (1) ، وَالبُهتُ . (2)

علل الشرائع عن وهب بن مُنَبِّه فیما نَقَلَهُ عَنِ التَّوراهِ :إذا ضَعُفَ الصِّدقُ کَثُرَ الکَذِبُ ، وفَشَتِ الفِریَهُ ، وجاءَ الإِفکُ بِکُلِّ وَجهٍ وَالبُهتانُ . وإذا حَصَلَ الصِّدقُ اختَسَأَ الکَذِبُ ، وذَلَّ وصَمَتَ الإِفکُ ، واُمیتَتِ الفِریَهُ ، واُهینَ البُهتانُ . (3)

.

1- .النمیمَه : هی نقل الحدیث من قوم إلی قوم علی جهه الإفساد والشرّ ( النهایه : ج 5 ص 120 « نمم » ) .
2- .تحف العقول : ص 22 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 122 .
3- .علل الشرائع : ص 112 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 61 ص 289 .

ص: 129



3 / 4 دروغگویی

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان و در نالیدن از منافقان :این زمان ، زمانی است که برادرانش ای مرد ! برادر نیستند برادرانش همه ستمکارند و دو زبان و دو رو دارند با تو با خوش رویی برخورد می کند، در حالی که در دلش مَرَضی است که پنهان می دارد و چون از برابر دیدگانش ناپدید شوی به تو دروغ و بهتان می بندد این زمانه ، مردمانش چنین اند حتّی دو نفر هم با تو از سر صدق، دوستی نمی کنند پس ای مرد تنها باش برای همیشه عمرت ، و با هیچ کس دمخور مباش.

3 / 4دروغگوییپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه دروغگو، چهار چیز است : اگر بگوید، راست نمی گوید ، اگر سخنی به او گفته شود، آن را راست نمی شمارد ، و [ نیز ] سخن چینی و بهتان زدن .

علل الشرائع به نقل از وهب بن مُنَبِّه، از تورات :هر گاه راستی سستی گیرد، دروغ ، بسیار می شود ، و افترا بستن ، شایع می گردد ، و تهمت و بهتان ، از هر سو می آیند . و هر گاه راستی قوّت گیرد، دروغ ناپدید می شود ، و تهمت زنی خوار و خاموش می گردد ، و افترا بستن میرانده می شود ، و بهتان زدن بی ارج می گردد .

.


ص: 130

3 / 5مُجالَسَهُ جَلیسِ السَّوءِالإمام علی علیه السلام :اِحذَر مِمَّن إذا حَدَّثتَهُ مَلَّکَ ، وإذا حَدَّثَکَ غَمَّکَ ، وإن سَرَرتَهُ أو ضَرَرتَهُ سَلَکَ مَعَکَ فیهِ سَبیلَکَ ، وإن فارقَکَ ساءَکَ مَغیبُهُ بِذِکرِ سَوأَتِکَ ، وإن مانَعتَهُ بَهَتَکَ وَافتَری ، وإن وافَقتَهُ حَسَدَکَ وَاعتَدی ، وإن خالَفتَهُ مَقَتَکَ وماری ، یَعجِزُ عَن مُکافَأَهِ مَن أحسَنَ إلَیهِ ، ویُفرِطُ عَلی مَن بَغی عَلَیهِ ، یُصبِحُ صاحِبُهُ فی أجرٍ ، ویُصبِحُ هُوَ فی وِزرٍ ، لِسانُهُ عَلَیهِ لا لَهُ ، ولا یَضبِطُ قَلبُهُ قَولَهُ ، یَتَعَلَّمُ المِراءَ ، ویَفَقَهُ الرِّیاءَ (1) ، یُبادِرُ الدُّنیا ، ویُواکِلُ التَّقوی . (2)

.

1- .فی بحارالأنوار : یتعلَّم لِلمِراءِ ویَتَفَقَّهُ لِلرِّیاء .
2- .مطالب السؤول : ص 232 ، تاریخ دمشق : ج 47 ص 81 نحوه من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 10 ح 67 .

ص: 131



3 / 5 هم نشینی با بدان

3 / 5هم نشینی با بَدانامام علی علیه السلام :حذر کن از آن کس که هر گاه با او سخن می گویی، تو را ملول می گرداند ، و هر گاه او با تو سخن می گوید، غمگینت می سازد ، و اگر به او شادی یا زیانی برسانی، با تو رفتار متقابل می کند ، و اگر از تو جدا شود، جدایی او، تو را بد می آید؛ چرا که پشت سرت بد می گوید ، و اگر در برابرش ایستادگی کنی، به تو بهتان و افترا می زند ، و اگر با او سازگاری نمایی، بر تو حسادت می ورزد و تعدّی می کند ، و اگر با او ناسازگاری کنی، با تو از درِ دشمنی و جدال بر می خیزد . از جبران خوبی دیگران به خود، ناتوان است ، و در بدی کردن به کسی که به او بدی کرده، زیاده روی می کند . هم نشین او، مأجور است و خودش گنهکار . زبانش به زیان اوست، نه به سودش . دلش سخنش را نگه نمی دارد . برای مجادله کردن می آموزد ، و برای خودنمایی، فقه می آموزد . به سوی دنیا می شتابد و تقوا را وا می گذارد .

.


ص: 132

الفصل الرابع : جزاء الباهت4 / 1اِضطِرابُ النَّفسِالإمام الصادق علیه السلام :خَمسَهٌ لا یَنامونَ : الهامُّ بِدَمٍ یَسفِکُهُ ، وذُو المالِ الکَثیرِ لا أمینَ لَهُ ، وَالقائِلُ فِی النّاسِ الزُّورَ وَالبُهتانَ عَن عَرَضٍ مِنَ الدُّنیا یَنالُهُ ، وَالمَأخوذُ بِالمالِ الکَثیرِ ولا مالَ لَهُ ، وَالمُحِبُّ حَبیبا یَتَوَقَّعُ فِراقَهُ . (1)

4 / 2عَذابُ یَومِ القِیامَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فِی امرِیٍ مُسلِمٍ ما لَیسَ فیهِ لِیُؤذِیَهُ ، حَبَسَهُ اللّهُ فی رَدغَهِ الخَبالِ (2) یَومَ القِیامَهِ حَتّی یُقضی بَینَ النّاسِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی مُؤمِنٍ ما لَیسَ فیهِ ، أسکَنَهُ اللّهُ رَدغَهَ الخَبالِ حَتّی یَخرُجَ مِمّا قالَ . (4)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 503 ح 1446 ، الخصال : ص 296 ح 64 کلاهما عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 70 ص 15 ح 5 .
2- .رَدغَهُ الخَبال : عصاره أهل النار ، والردغه : طین ووحل کثیر ( النهایه : ج 2 ص 215 « ردغ » ) .
3- .تاریخ دمشق : ج 6 ص 73 عن أبی الدرداء ، کنز العمّال : ج 3 ص 564 ح 7925 .
4- .سنن أبی داود : ج 3 ص 305 ح 3597 عن یحیی بن راشد ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 33 ح 2222 عن عبد اللّه بن عمر ، کنز العمّال : ج 16 ص 108 ح 44079 ؛ المؤمن : ص 70 ح 191 عن الإمام الصادق علیه السلام ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 19 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 165 ح172 وکلّها نحوه .

ص: 133



فصل چهارم : سزای بهتان زننده

4 / 1 اضطراب روانی

4 / 2 عذاب روز قیامت

فصل چهارم : سزای بهتان زننده4 / 1اضطراب روانیامام صادق علیه السلام :پنج کس اند که خواب ندارند : کسی که در فکر ریختن خونی است ، کسی که مال بسیار دارد و امینی ندارد ، کسی که برای رسیدن به مالی از دنیا بر مردم دروغ و بهتان می بندد ، کسی که بدهکاری بسیار دارد و دستش از مال، تهی است ، و کسی که محبوبی دارد و نگران جدا شدن از اوست .

4 / 2عذاب روز قیامتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در باره انسان مسلمانی چیزی بگوید که در او نیست تا بدین وسیله آزارش دهد، روز قیامت، خداوند، او را در میان لجنِ چِرکابه دوزخیان نگه می دارد، تا زمانی که میان همه مردم ، داوری شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس چیزی را به مؤمنی نسبت دهد که از آن مبرّاست ، خداوند، او را در لجن چرکابه دوزخیان جای می دهد، تا آن گاه که از [عهده ]آنچه گفته است، به در آید .

.


ص: 134

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما رَجُلٍ أشاعَ عَلی رَجُلٍ مُسلِمٍ بِکَلِمَهٍ وهُوَ مِنها بَریءٌ ، سَبَّهُ بِها فِی الدُّنیا ؛ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ تَعالی أن یُذیبَهُ یَومَ القِیامَهِ فِی النّارِ حَتّی یَأتِیَ بِإِنفاذِ ما قالَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ذَکَرَ امرَأً بِما لَیسَ فیهِ لِیَعیبَهُ بِما لَیسَ فیهِ ، حَبَسَهُ اللّهُ فی نارِ جَهَنَّمَ حَتّی یَأتِیَ بِنَفاذِ ما قالَ فیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بَهَتَ مُؤمِنا أو مُؤمِنَهً أو قالَ فیهِ ما لَیسَ فیهِ ، أقامَهُ اللّهُ عز و جل یَومَ القِیامَهِ عَلی تَلٍّ مِن نارٍ حَتّی یَخرُجَ مِمّا قالَهُ فیهِ . (3)

الکافی عن ابن أبی یعفور عن الإمام الصادق علیه السلام :مَن بَهَتَ مُؤمِناً أو مُؤمِنَهً بِما لَیسَ فیهِ ، بَعَثَهُ اللّهُ فی طینَهِ خَبالٍ حَتّی یَخرُجَ مِمّا قالَ . قُلتُ : وما طینَهُ الخَبالِ ؟ قالَ : صَدیدٌ یَخرُجُ مِن فُروجِ المومِساتِ . (4)

.

1- .مجمع الزوائد : ج 4 ص 363 ح 7040 نقلاً عن المعجم الکبیر ، تفسیر القرطبی : ج 12 ص 206 ، تفسیر الثعلبی : ج 7 ص 81 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی الدرداء ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 286 عن أبی ذرّ نقلاً عن الحاکم النیشابوری ولیس فیه « سبّه بها فی الدنیا » ، کنز العمّال : ج 16 ص 38 ح 43837 ؛ کشف الریبه : ص 42 عن أبی الدرداء ولیس فیه ذیله من « حتّی یأتی » .
2- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 380 ح 8936 ، ربیع الأبرار : ج 2 ص 155 ، تاریخ دمشق : ج 37 ص 253 کلّها عن أبی الدرداء ، کنز العمّال : ج3 ص 587 ح 8032 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 33 ح 63 ، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 99 ح 37 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، جامع الأخبار : ص 419 ح 1164 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 194 ح 5 ؛ تفسیر القرطبی : ج 3 ص 29 ، ربیع الأبرار : ج 2 ص 183 کلاهما عن الإمام علی علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، کنز العمّال : ج 3 ص 564 ح 7924 .
4- .الکافی : ج 2 ص 357 ح 5 ، معانی الأخبار : ص 164 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 244 ح 5 ؛ المعجم الکبیر : ج 12 ص 297 ح 13435 ، تهذیب الکمال : ج 22 ص 614 الرقم 4629 کلاهما عن ابن عمر عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 564 ح 7924 .

ص: 135

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی سخنی را در باره مرد مسلمانی اشاعه دهد که او از آن مبرّاست و غرضش بدنام کردن او در دنیا [و در بین مردم] باشد ، بر خدای متعال است که روز قیامت، او را در آتش، ذوب کند، تا آن گاه که مَفرّی (دلیلی) برای آنچه گفته است، بیاورد [و آن را اثبات نماید] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس چیزی را به کسی نسبت دهد که در او نیست و غرضش بدنام کردن او باشد ، خداوند، آن کس را در آتش دوزخ نگه می دارد تا برای آنچه در باره او گفته است، مَفَرّی (دلیلی) بیاورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان زند یا در باره اش چیزی بگوید که در او نیست ، خداوند عز و جلدر روز قیامت، او را بر تلّی از آتش بر پا نگه می دارد تا از [عهده] آنچه در باره او گفته است، به در آید .

الکافی به نقل از ابن ابی یعفور :امام صادق علیه السلام فرمود : «هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتانی زند که از آن مبرّاست ، خداوند، او را در طینت خَبال بر می انگیزد تا از [عهده] آنچه گفته است، بیرون آید» . گفتم : طینت خَبال چیست ؟ فرمود : «چرکابه ای است که از فرج های زنان بدکاره خارج می شود» .

.


ص: 136

4 / 3الخُلودُ فِی النّارِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ مُؤمِنا بِما فیهِ ، لَم یَجمَعِ اللّهُ بَینَهُما فِی الجَنَّهِ أبَدا ، ومَنِ اغتابَ مُؤمِنا بِما لَیسَ فیهِ ، فَقَدِ انقَطَعَتِ العِصمَهُ بَینَهُما ، وکانَ المُغتابُ فِی النّارِ خالِدا فیها وبِئسَ المَصیرُ . (1)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 164 ح 163 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 203 ح 264 کلاهما عن علقمه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، مشکاه الأنوار : ص 302 ح 941 ، جامع الأخبار : ص 412 ح 1143 ، روضه الواعظین : ص 515 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 2 ح 4 .

ص: 137



4 / 3 جاودانگی در آتش دوزخ

4 / 3جاودانگی در آتش دوزخپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس پشت سر مؤمنی، از او چیزی بگوید که در او هست، خداوند هرگز آن دو را در بهشت جمع نمی کند ، و هر کس پشت سر مؤمنی از او چیزی بگوید که در او نیست، پیوند میان آن دو بریده شده است ، و غیبت کننده، در آتش، جاویدان می گردد ، و آن بدسرانجامی است !

.


ص: 138

الفصل الخامس : مواجهه البهتان5 / 1المُکافَحَهُالکتاب« وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » . (1)

الحدیثالمعجم الکبیر للطبرانی عن ابن عمر :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِاُسامَهَ فی شَأنِ عائِشَهَ (2) لَمّا رُمِیَت بِالإِفکَ : ما تَقولُ أنتَ ؟ فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ! ما یَحِلُّ لَنا أن نَتَکَلَّمَ بِهذا ، سُبحانَکَ هذا بُهتانٌ عَظیمٌ . (3)

المعجم الکبیر للطبرانی عن ابن عبّاس : «وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» یُریدُ : أفَلا سَمِعتُموهُ « قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » یُریدُ بِالبُهتانِ الاِفتِراءَ العَظیمَ ، مِثلُ قَولِهِ فی مَریَمَ : « وَقَوْلِهِمْ عَلَی مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا » (4) . (5)

.

1- .النور : 16 .
2- .راجع : موسوعه معارف الکتاب والسنّه : ج 10 ص 213 الهامش 3 .
3- .المعجم الکبیر للطبرانی : ج 23 ص 143 ح 202 .
4- .النساء : 156 .
5- .المعجم الکبیر للطبرانی : ج 23 ص 144 ح 203 .

ص: 139



فصل پنجم : مقابله با بهتان

5 / 1 مبارزه با آن

فصل پنجم : مقابله با بهتان5 / 1مبارزه با آنقرآن«و چرا وقتی آن را شنیدید ، نگفتید : «برای ما سزاوار نیست که در این باره سخن بگوییم . منزّهی تو [ای خداوند] ! این، بهتانی بزرگ است؟»» .

حدیثالمعجم الکبیر، طبرانی به نقل از ابن عمر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در قضیّه تهمت زدن به عایشه ، (1) به اسامه فرمود : «تو چه می گویی ؟». اسامه گفت : سبحان اللّه ! برای ما روا نیست که در این باره سخن بگوییم . منزّهی تو [ای خداوند] ! این، بهتانی بزرگ است .

المعجم الکبیر، طبرانی به نقل از ابن عبّاس : «و چرا وقتی آن را شنیدید» ، مراد، این است که : آیا آن را نشنیدید ؟ «نگفتید : «برای ما سزاوار نیست که در این باره سخن بگوییم . منزّهی تو [ای خداوند] ! این، بهتانی بزرگ است»؟» ، مراد از بهتان ، افترای بزرگ است ، مانند سخنش در باره مریم که : «و آن بهتان بزرگی که بر مریم زدند» .

.

1- .ر .ک : ص94 پانوشت 3 .

ص: 140

المعجم الکبیر للطبرانی عن سعید بن جبیر : « وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ » یَعنِی القَذفَ ، ألا « قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا » یَعنی ما یَنبَغی لَنا « أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا » یَعنی بِالقَذفِ ، ولَم تَرَ أعیُنُنا « سُبْحَانَکَ » یَعنی ألا قُلتُم : سُبحانَکَ « هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » . (1)

5 / 2عَدَمُ تَرتیبِ الأَثَرِ عَلَی الأَقاویِلِالإمام الباقر علیه السلام :سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : کَم بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ ؟ فَقالَ : أربَعُ أصابِعَ ، ووَضَعَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یَدَهُ عَلی اُذُنِهِ وعَینَیهِ ، فَقالَ : ما رَأَتهُ عَیناکَ فَهُوَ الحَقُّ ، وما سَمِعَتهُ اُذُناکَ فَأَکثَرُهُ باطِلٌ . (2)

نهج البلاغه عن الإمام علیّ علیه السلام فِی النَّهیِ عَن سَماعِ الغیبَهِ وفِی الفَرقِ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ :أیُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَ مِن أخیهِ وَثیقَهَ دینٍ وسَدادَ طَریقٍ ، فَلا یَسمَعَنَّ فیهِ أقاویلَ الرِّجالِ . أما إنَّهُ قَد یَرمِی الرّامی وتُخطِئُ السِّهامُ ، ویُحیلُ الکَلامُ ، وباطِلُ ذلِکَ یَبورُ ، وَاللّهُ سَمیعٌ وشَهیدٌ . أما إنَّهُ لَیسَ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ إلّا أربَعُ أصابِعَ . فَسُئِلَ علیه السلام عَن مَعنی قَولِهِ هذا ، فَجَمَعَ أصابِعَهُ ووَضَعَها بَینَ اُذُنِهِ وعَینِهِ ، ثُمَّ قالَ : الباطِلُ أن تَقولَ : «سَمِعتُ» ، وَالحَقُّ أن تَقولَ : «رَأَیتُ» . (3)

.

1- .المعجم الکبیر للطبرانی : ج 23 ص 144 ح 204 ، مجمع الزوائد : ج 7 ص 183 ح 11205 ، تفسیر ابن أبی حاتم : ج 8 ص 2549 ح14236 و14239 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 153 .
2- .الخصال : ص 236 ح 78 عن میّسر بن عبد العزیز ، بحار الأنوار : ج 75 ص 196 ح 9 و 10 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 141 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 197 ح 16 .

ص: 141



5 / 2 ترتیب اثر ندادن به گفته ها

المعجم الکبیر، طبرانی به نقل از سعید بن جبیر : «و چرا وقتی آن را شنیدید» یعنی آن تهمت را ، «نگفتید: برای ما نیست» یعنی برای ما سزاوار نیست «که در این باره سخن بگوییم» یعنی در باره آن تهمت ، در حالی که با چشم خود ندیده ایم. «منزّهی تو!» ، یعنی : چرا نگفتید : «منزّهی تو! «این، بهتانی بزرگ است» »؟ .

5 / 2ترتیب اثر ندادن به گفته هاامام باقر علیه السلام :از امیر مؤمنان علیه السلام سؤال شد : فاصله میان حق و باطل، چه قدر است ؟ فرمود : «چهار انگشت» و امیر مؤمنان علیه السلام دستش را بر گوش و چشمان خود نهاد و فرمود : «آنچه چشمانت می بیند، آن ، حق است و آنچه گوش هایت می شنوند، بیشترِ آن، نادرست است» .

نهج البلاغه در نهی از گوش کردن به غیبت و فرق میان حق و باطل :[امام علی علیه السلام فرمود:] «ای مردم ! هر کس برادر خود را به استواری در دین و درستیِ راه، شناخت ، دیگر هرگز نباید به گفته های مردم در باره او گوش سپارد . آگاه باشید که گاه تیرانداز تیر می افکند و تیرها به خطا می رود ، و بسا سخنی که باطل است و بطلان آن، از بین می رود ، و خدا شنوا و گواه است . آگاه باشید که میان حق و باطل، تنها چهار انگشت فاصله است» . از امام علیه السلام در باره معنای این سخنش سؤال شد . ایشان ، انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خویش نهاد و سپس فرمود : «باطل، این است که بگویی : شنیدم ، و حق، آن است که بگویی : دیدم» .

.


ص: 142

5 / 3الصَّبرُ عَلی بُهتِ السَّفیهِعیون أخبار الرضا علیه السلام عن أحمد بن الحسین کاتب أبی الفیّاض عن أبیه :حَضَرنا مَجلِسَ عَلِیِّ بنِ موسی علیه السلام فَشَکا رَجُلٌ أخاهُ ، فَأَنشَأَ یَقولُ : اِعذِر أخاکَ عَلی ذُنوبِهِوَاستُر وغَطِّ عَلی عُیوبِهِ وَاصبِر عَلی بُهتِ السَّفیهِ ولِلزَّمانِ عَلی خُطوبِهِ ودَعِ الجَوابَ تَفَضُّلاًوکِلِ الظَّلومَ إلی حَسیبِهِ (1)

موسی بن عمران علیه السلام فی مُناجاتِهِ :أسأَلُکَ یارَبِّ أن لا یُقالَ فِیَّ ما لَیسَ فِیَّ . فَقالَ : یا موسی ، ما فَعَلتُ هذا لِنَفسی ، فَکَیفَ لَکَ ؟ ! (2)

5 / 4ثَوابُ الصَّبرِ عَلَی البُهتانِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُجاءُ بِالعَبدِ یَومَ القِیامَهِ ، فَتوضَعُ حَسَناتُهُ فی کِفَّهٍ وسَیِّئاتُهُ فی کِفَّهٍ ، فَتَرجَحُ السَّیِّئاتُ ، فَتَجیءُ بِطاقَهٌ فَتَقَعُ فی کِفَّهِ الحَسَناتِ فَتَرجَحُ بِها ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ! ما هذِهِ البِطاقَهُ ؟ فَما مِن عَمَلٍ عَمِلتُهُ فی لَیلی ونَهاری إلّا وقَدِ استُقبِلتُ بِهِ! قالَ : هذا ما قیلَ فیکَ وأَنتَ مِنهُ بَریءٌ . (3)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 176 ح 4 ، بشاره المصطفی : ص 78 عن إبراهیم بن هاشم ، إعلام الوری : ج 2 ص 69 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 59 عن أبی الحسن کاتب الفرایض عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 49 ص 110 ح 5 .
2- .إرشاد القلوب : ج 1 ص 134 .
3- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 120 عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 14 ص 383 ح 39024 ؛ بحار الأنوار ( الإجازات للمجلسی ) : ج 109 ص 112 .

ص: 143



5 / 3 شکیبایی در برابر بهتان های نادانان

5 / 4 ثواب شکیبایی در برابر بهتان

5 / 3شکیبایی در برابر بهتان های نادانانعیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از احمد بن حسین (کاتبِ ابو فیاض)، از پدرش :در محضر امام رضا علیه السلام بودیم که مردی از برادر خود، گله و شکایت کرد . امام علیه السلام این ابیات را خواند : برادرت را در اشتباهاتش معذور بدار پرده پوشی کن و عیب هایش را بپوشان. در برابر بهتان زدن های نابخردْ مردمان و بر ناملایمات روزگار، شکیبا باش. بزرگوارانه از جواب دادن به او در گذر و کار ستمکار را به حسابرسش وا گذار.

إرشاد القلوب :موسی بن عمران علیه السلام در مناجاتش گفت : پروردگارا ! از تو می خواهم که آنچه در من نیست، به من نسبت داده نشود . خداوند فرمود : «ای موسی ! من این کار را برای خودم نکرده ام . پس چگونه برای تو انجام دهم ؟ !».

5 / 4ثواب شکیبایی در برابر بهتانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز رستاخیز ، بنده را می آورند و کارهای خوب او را در یک کفّه[ی ترازوی اعمال] می نهند و بدی هایش را در کفّه دیگر . پس کفّه بدی هایش سنگینی می کند . برگه ای می آید و در کفّه کارهای خوب او می افتد و در نتیجه ، این کفّه سنگین تر می شود . می گوید بار پروردگارا ! این برگه چیست ؟ من در هیچ شب و روز خود، عملی انجام نداده بودم، مگر این که با آن رو به رو شدم . خداوند می فرماید : «این ، چیزی است که در باره ات گفته شد و تو از آنها مبرّا بودی» .

.


ص: 144

الإمام علی علیه السلام :لا یَسوءَنَّکَ ما یَقولُ النّاسُ فیکَ ؛ فَإِنَّهُ إن کانَ کَما یَقولونَ کانَ ذَنبا عُجِّلَت عُقوبَتُهُ ، وإن کانَ عَلی خِلافِ ما قالوا کانَت حَسَنَهً لَم تَعمَلها . (1)

5 / 5بَذلُ المالِ لِوِقایَهِ العِرضِشرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :رَوی أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ حَبیبٍ أنَّ الحَسَنَ علیه السلام أعطی شاعِرا ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن جُلَسائِهِ : سُبحانَ اللّهِ ! أتُعطی شاعِرا یَعصِی الرَّحمنَ ، ویَقولُ البُهتانَ ؟ فَقالَ : یا عَبدَ اللّهِ ، إنَّ خَیرَ ما بَذَلتَ مِن مالِکَ ما وَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ ، وإنَّ مِنِ ابتِغاءِ الخَیرِ اتِّقاءَ الشَّرِّ . (2)

.

1- .غرر الحکم : ج 6 ص 320 ح 10378 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 526 ح 9585 .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 16 ص 10 ؛ بحار الأنوار : ج 43 ص 358 ح 35 .

ص: 145



5 / 5 بخشیدن مال برای آبروداری

امام علی علیه السلام :از آنچه مردم در باره ات می گویند، ناراحت مشو ؛ زیرا اگر چنان باشد که آنها می گویند، گناهی از تو سر زده است که در کیفرش تعجیل شده [و با آن سخنانِ مردم، در همین دنیا مجازات شده ای] ، و اگر چنان نباشد که آنها گفته اند، [غیبت آنها برای تو] حسنه ای خواهد بود که انجامش نداده ای .

5 / 5بخشیدن مال برای آبروداریشرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید :ابو جعفر محمّد بن حبیب، روایت کرده است که حسن علیه السلام به شاعری صله ای داد . مردی از اهل مجلس گفت : سبحان اللّه ! به شاعری که خدای مهربان را نافرمانی می کند و بهتان می زند [و دروغ می بافد]، داد و دهِش می کنی ؟ فرمود : «ای بنده خدا ! بهترین بخششی که از دارایی ات می کنی، آن بخششی است که با آن، آبرویت را نگه داری ، و یکی از راه های به دست آوردن خیر، نگه داشتن خود از شر است» .

.


ص: 146

. .


ص: 147



48 . مباهله (نفرین کردن به یکدیگر)

اشاره

48 . مباهله (نفرین کردن به یکدیگر)درآمدفصل یکم : تشریع مباهلهفصل دوم : استدلال های اهل بیت علیهم السلام به ماجرای مباهلهفصل سوم : چند نمونه از مباهله های غیر اهل بیت علیهم السلامفصل چهارم : آداب روز مباهله

.